بسوي نور
نامه ای از نافذ به استاد 1372

بنام خدا

نامه ای جالب به یک پزشک 

 دوست عزیز خدمت شما صرع سلام عرض می کنم 

 آنتی بادی های خاطره ام هنوز تیتر بالایی دارند مپندار که در مقابل جریان فکرم

ترومبوزی قرار گرفته یا قلبم آمبولی تلمبه زده، نه مطمئن باش عصب عقلم

ایسکمیک نشده ریه های مشتاق من هنوز بدون نیاز بهAmbu  پذیرای

اکسیژن محبت است

BBB قوی من به هیچ میکروب فراموشی اجازه ی نفوذ نخواهد داد  اگر هم

به فرض محال چنین شد آن را با یک single dose سفوتاکسیم تفکر نابود

خواهم کرد

  degenerationایام را به شما تسلیت می گویم  از آن روزی از هم

جدا شدیم  تا به حال 1000 شب یک بار مصرف پوشیده ام .آنقدر در فراق آن

روز ها گریستم که پزشکی  Keratoconjunctivitis sicca و

xerophthalmia را تشخیص افتراقی قرار داد آنچنان بارها  دست

حسرت برهم زدم که رهگذری گفت tylosis  ریسک فاکتور کنسر مری است 

 هروقت در فراق آن روز ها غم می خورم دچارparadox lacrimation

می شوم 

امروز به سفارش خواجه حافظ شیرازی  خواستم با خون دل برایت نامه ای

بنویسم

 سرنگ را برداشتم  که از فضای چهارم بین دنده ای  مقداری خون اسپیره کنم

که dry tap شد ! صاحبدلی چون این دید گفت برای رفع anemic بودنت

باید مقداری شعر جات تازه بخوری 

رفته بودم از بقال سر کوچه یک قفسه شعر نو بخرم  که دیدم دچار 

grocer`s itch شده است 

دریای دلم متلاطم شد  گوییtachycardia با کارد به جان قلبم افتاده بود

 در palpitation , palpationرا حس می کردم  ترمز ترمورم بریده بود  

ولحظه ای بعد

 ascending   impulse  قضا وت به cortex مغزم هجوم آورد که

تا کی می خواهی latent period  قدر شناسی ات طول بکشد؟

 تو که از سیناپس تارهای وجودت محبت ترشح می شود  چرا اینقدر بی تفاوت

شده ای  اینقدر یخ خشک نباش  کم  cryoglobulin بکار

 پس برایش نسخه ای نوشتم تا  euphoric شود 

باور بفرمایید چند وقتی است که  osler`s node گرفتاری تمام انگشتانم

را فرا گرفته است وگر نه زودتر قلبم بدست گرفته ونامه ای برایتان

 می نوشتم

کارهای خدا normal variation های زیادی دارد  نمی دانم شاید من هم

یکی از آنها ها باشم

 کسی چه می داند که در نرونهای مغزی من چه حمل وانتقالات  عجیبی انجام

می شود  مثل یک آتشفشان خاموشم  ظاهر سردم درجه ها با باطن پر حرارت

 فا صله دارد 

راستش را بخواهید آنتی بادی های ذهنم بد جوری Hyperactive شده اند

دارم کم کم  طی یک واکنش autoimmune عقلم را از دست می دهم

 دارم همسفر صعود بخار می شوم  مطمئنم در آینده ای نزدیک دکتر عزراییل اُف

طی یک عمل حراجی مرا از زندگی حتمی نجات خواهد داد  بیشتر ازین

نمی خواهم با نوشتهای ectopic اتلاف وقت را به peak برسانم

 دوست شما دکتر غلامعلی نوری اردیبهشت  1372

 

دوشنبه 10 12 1388 10:15
(0) نظر
برچسب ها : نامه های نافذ
شعر آی بشرا دکتر نادر نوری

شعر آی بشرا 
آی بشرا

فروتنی را چه می شود گر به همه ارزان بفروشیم

با روشنی خوش بینی مطالعه کنیم

افسار افکار را چرا به بدگمانی بدهیم بیایید به خوبی ها جانی بدهیم

زندگی مگر چیست ؟

کاشت داشت برداشت محبت

محبت را احتکار نکنیم

بیایید رای اعتماد بگیریم با روح گذشت در قلوب نفوذ کنیم

اتم هیدروژنی را کوچک نشماریم انفجار بزرگ را بیاد آوریم

از گل هستی چرا خار باشیم ؟ قلب آزار نباشیم

هرزگی نکاریم با هوس معامله نکنیم

عصر را به عبث نفروشیم بر زبان مهار صبوری بزنیم ادب را ابدی کنیم

بیایید چون الماس باشیم

نور حقیقت را به دل پذیرا گردیم

اما در عین حال خدشه ناپذیر واستوار

دکتر نادر نوری

فروردین73

دوشنبه 3 12 1388 18:37
(0) نظر
برچسب ها :آی بشرا - دکتر نادر نوری
X